تنها نمره کامل دو کلاس را گرفته بودیم و کم و بیش بهت زده بودیم ولی من اصلا یادم نبود امروز جشنه!
دستم را زیر چانه ام گذاشته بودم و با بی حوصلگی بغل دستی ام را نگاه می کردم و اصلا یادم نبود امروز جشنه!
خودکارم با بی میلی روی کاغذ سر می خورد و نه من ونه اون اصلا یادمون نبود امروز جشنه!
حالم اصلا خوب نبود خوب که نبود هیچی، اصلا یادم نبود امروز جشنه!
سر زنگ ناهار خوش حال تر از آن چیزی بودم که شما بتونین تصور کنید(بااینکه هنوز حال بد بود) ولی اصلا یادم نبود امروز جشنه!
بالا و پایین می پریدم و به شدت خوش حال بودم ولی خوش حالی هیچ ربطی به جشن امروز نداشت چون اصلا یادم نبود امروز جشنه!
- خواهش می کنم من که ...
- نه واقعا معذرت می خوام!
هر حرفی هم که رد و بدل می شد با بی اطلاعی از جشن امروز بود، چون اصلا یادم نبود امروز جشنه!
سر کلاس زبان گهگاهی از شدت خوش حالی جیغ می کشیدم ولی من اصلا یادم نبود امروز جشنه!
من در تختم زیر چند لایه پتو آرمیده ام و اصلا یادم نبود امروز جشنه!
بلند شدم و فهمیدم امروز جشنه!
روز ملی فناوری هسته ای مبارک!
امیدوارم شما امروز به اندازه ی من خوش حال باشید!
فردا خورشید طلوع خواهد کرد حتی اگر ما نباشم...
- نه خواهش می کنم من ...
- من واقعا معذرت می خوام...
ببخشید درگیر بودم!
برید مطلب قیچی را آن پایین بخوانید بهش نظر هم بدهید!
چون نوبت من بود مجبور شدم بلافاصله بعد قیچی بذارم!
جشنتون مبارک!
هری پاتر برای همیشه...
فی امان الله...
به قلم جادویی polly