تولد یک تنها...........و مهر
نمی دانم باد سرد پاییز چه در گوش درخت زمزمه کرد
که رنگ از برگ درخت پرید!!!!
درخت از قصه باد غصه خورد و برگهای زردش را سخاوتمندانه به دست باد بخشید
اما باد ازمند باز هم قانع نشد و درخت باز هم بخشید...
ای کاش باد به جای طمع قدر این بخشش را می دانست و
برگها را همانهایی که درخت با زحمت زیاد در طی سال پرورانده بود را
به زیر پای عابران بی رحم نمی ریخت
چقدر سنگدل شدند آدمها؟!!!
چه بی رحمانه از صدای خرد شدن برگها به زیر پایشان لذت می برند!
اما درخت اصلا از این بخشش پشیمان نیست و همچنان می بخشد
در دوازدهم مهر خالق بخشندگی ها درخت را دلداری داد
جای دست پر مهر خدا بر تن درخت جوانه ای سبز شد
سالهاست طمع باد که به طوفان خشم روزگار تبدیل شد
نتوانسته این برگ را که موهبت لبخند پر مهر خدا بود را جدا کند
در حالی که گاهی این برگ تنها به باد دل سپرد سرخی عشق در
رگبرگهایش جاری شد ...
زمزمه های افسونگر باد دل خوشش کرد و نارنجی شد...
و شاهد کشیدن دست نوازش باد خاین بر سر برگهای دیگر شد
تا انها را نیز افسون نیرنگ خود کند ...
برگ تنها غصه خورد زرد شد و در خود شکست
ولی درخت مهربانانه او را نگه داشت چرا که او نتیجه دست پر عطوفت
خدا بود پس او را تسلیم باد نکرد
حال این برگ تنها فهمیده که خدا نمی خواهد که تسلیم شود و زیر پای
عابران خرد شود او راز زیستن را در لبخند خدا یافته.........
و سر تعظیم در مقابل این همه بزرگی فرود می آورد می داند
که تنها نیست و امید دارد چرا که او گفت (و ان مع العسر یسرا)
پس در پی هر سختی اسانی در راه است
مبارزه با طوفانهای پاییز و رگبار های زمستان را به امید نوازش
افتاب دلچسب بهاری لطفش ، تحمل می کند
امیدوار خواهد ماند......امیدوار
راستی روز ملّی فنّاوری هسته ای مبارک !
روز ملّی فنّاوری هسته ای مبارک !
روز ملّی فنّاوری هسته ای مبارک !
ببخشید ! مطلب طنز به حال و هوای امروزم نمی خورد!