حوصله سلام كردن ندارم.سلام ديگه فايده نداره.نمي دونم چرا اينجا مي خوام درد دل كنم هر چند مهم نيست. نمي خوام حرف بزنم دوست دارم اينقدر بنويسم تا از هر چي نظر خسته بشين.در محيط خانواده نمي شه گريه كرد فقط شب اونم روي تخت مي شه گريه كرد.زندگي براي من ديگه فايده نداره.بهترين آرزوم آرزوي مرگه ....اصلا هم نمي ترسم چون ديگه چيزي ندارم كه از دست بدم..همين ديروز از دستش دادم. گريه هم ديگه فايده نداره اون موقع كه بايد كاري مي كردم نكردم حالا هم موندم با يه دنيا حسرت همين تاكجا تا كي بايد تاوان خودخواهي هامو بدم.بچه هامون الآن حسرت نمي خورن چون هر كاري مي خواستن بكنن رو كردن اما من ناكام موندم از هرچي محبته !!! خيلي سخته وقتي كسي رو كه دوستش داري برات خاطره ننويسه به راحتي باهات خداحافظي كنه و.... همه ي اين حرفا از روي بي عقلي و بحران هاي رواني و..... !!! چرا فقط من اين حرفا رو ميزنم ... چقدر انسان مزخرفي هستم .. انسان مزخرف ارزش درد دل هم نداره ارزش هيچي نداره جز مردن ...من امشب مي ميرم
مي رم و ميميرم و آسوده ميشم از عشق
اين نظر كاملا خصوصي بود جرات نداشتم عمومي كنم چقدر ترسو
نوجوان ناكام و دل شكسته مهديس
از غرور و خودخواهي بگذريم دلم براي همه چي تنگ شده هيچ وقت اين حرف رو به كسي نزده بودم هميشه توي دلم بود اما دبگه نمي خوام با حسرت بمونم با شجاعت تمام مي گم كه دلم تنگ شده
حاضرم هر روز امتحان بدم ولي بيام مدرسه