تولدت مبارک مارمولک ها در باد.
چه محزون....
چه بی صدا دو ساله شدی...
تولدت مبارک مارمولک ها در باد.
چه محزون....
چه بی صدا دو ساله شدی...
هی گفتم یادم نره یادم نره......! هر شب تو رختخواب پتو رو می کشیدم رو سرم و سعی می کردم یادم نره که فردا صبح باید چی کار کنم! امروز با ترس و لرز صفحه رو باز کردم و گفتم. خدایا یادم نرفته باشه...یادم نرفته باشه....صفحه که باز شد دیدم یادم نرفته تولد مارمولک ها در باد رو که مصادف است با روز 25 شهریور با خودم می گویم خدایا یادم نرفت...یادم نرفت....!
با خودم می گویم خدایا یادم نره به قیچی هم بگم که یه متن آماده داشته باشه برای آپ کردن... خدایا یادم نره خدایا یادم نره....!
و فکر می کنم به چیزهایی که یادم رفته....!
خدایا یادم بیاد....خدایا یادم بیاد....
مارمولک ها در باد عزیز !
سلامی به اندازه ی قدمت مارمولک ها در باد !
و ارادتی به اندازه ی فراموش کردن مارمولک بودن در باد !
به قول زهرا که قرار است 3 روز دیگر تهران را تنها بگذارد و برود اتریش : خوبی ؟ خوبم . همه خوبن !
ما همه خوبیم .
با اینکه تقریبا 1 سال است مارمولک ها در باد را تنها گذاشتیم . با اینکه فراموش کردیم قبل از پرادو سوار بودن یا Polly بودن یا قیچی بودن مارمولک ها در باد هستیم ! همزمان با نوشتن به نام کاربری و کلمه ی عبور فراموش شده مارمولک ها در باد هم فکر می کنم و کنار صفحات تقویم ام چند عدد می نویسم که آنها را امتحان کنم و همزمان با این همه فعالیت مفید به لوگوی نازنینم هم فکر می کنم . به دخترکی که یک شاخه گل را پشت دستانش قایم کرده بود . آخرین باری که عرض ارادتی به مارمولک ها در باد کردم دیدم که اون دخترک نازنین جای خودش رو به یه پرادو ی دو در مشکی داده ..... و هیچ وقت نفهمیدم چرا .
بگذریم .
امروز 20 مرداد 89 . روزی که بهش میگم سالروز اتفاقای عجیب ... تمام این 20 مرداد ها که روی هم می شوند 3 تا به آرشیو وبلاگ ها سپرده شدند . پس این هم روش !
و باز هم امروز 20 مرداد 89 . تولد سعیده طهرانچی مبارک ! امروز برای خودش عجیب و غریب بود . به هر حال ضدحال هم می تونه جالب و عجیب باشه ! و اینکه ما یهو جوگیر میشیم و تصمیم می گیریم مارمولک ها در باد باشیم و طلسم فسیل شدن اینجا رو بشکنیم ...