تازه فهمیدم که ما آدم ها چه قدر تنهاییم و چه قدر بدبخت .
من امروز پسر های جوان را دیدم که با ماشین های مثلا باکلاسشون داشتن برای دختر های جوان بوق می زدند . واقعا هدفشون از این کار چیه ؟
من امشب تازه به آسمون نگاه کردم و فهمیدم که توی آسمون هیچ چی ستاره نیست ! من تازه امشب فهمیدم که ستاره ها هم با ما قهر کردن و رفتن ، تازه فهمیدم که ما آدم ها چه قدر بدبختیم که حتی به بالای سرمون هم نگاه نمی کنیم تا بفهمیم چه چیزای قشنگی رو از دست دادیم و من امروز تازه معنی بدبخت بودن رو فمیدم !
بدبختی یعنی اینکه خودت رو یه جور دیگه بکنی ، یه جوری که وقتی خودت رو نگاه می کنی از خودت بدت می آد .
می خوایی جبران کنی ، ولی نمی تونی ، نمی ذارن !
نمی خوام شعار بدم ولی من ، تازه فهمیدم که چه عشقی رو توی زندگی از دست دادیم ، منظورم خداست !
بله ، ما آدم ها خدا رو فراموش کردیم ، فراموش فراموش ! و برای همینه که بدبختیم ! بدبخت !
نمی گم فقط من بلکه تمام دنیا خدا رو گم کردن . همه ؛ از خدا و پیغمبری هاش گرفته تا پسر ها و دختر های جوان ! هممون !
و برای همینه که همین طور داریم درجا می زنیم ، دور خودمون می چرخیم و به هم دروغ می گیم ! بله ، ما هممون دروغ گو هستیم .
از بقالی که برای فروش یک جنس بیشتر دروغ می گه و می گه که خانوم این همین امروز رسیده ، نه خانوم این ها اساسا از دیروز گرون شدن و...گرفته تا .................
نمی دونم تا کجا بگم ، فکر می کنم این دروغ و دروغ گویی تا آخر ادامه داره !
مادر به دخترش دروغ می گوید و دختر به مادرش ! مغازه دار یه مشتری اش دروغ می گوید و مشتری به مغازه دار !
...و همه ی این ها نشانه ی بدبختی ما آدم هاست . از بی عشق شدن و بی هدف بودن ما آدم هاست .
نویسنده :نگین جون