توي كتاب طبل باران (كه الان جلوي منه) نوشته بود كه:
...چند بار نامه را خواندم هر دفعه به اين فكر ميكردم كه پدرم چه مطلبي را جا انداخته است.«به قسمت هاي سفيد دقت كن،مارتين به جاهاي خالي . بعضي اوقات مهم ترين مطالب همونهايي هستند كه ما نه ميتونيم اونها را ببنيم ونه بشنويم» پدرم بارها اين جملات را تكرار كرده بود، ولي معناي آنها هميشه براي من به صورت يك معما باقي مانده بود. اما مي دانستم كه اين حرف ها به هر حال معنايي دارند«به دقت به حرف هايي كه مردم مي گن گوش بده. بعد سغي كن اون ها را دو مرتبه مرور كني و از تخيلت كمك بگيري تا بفهمي چه چيزي را نگفته اند. اونوقت از خودت سؤال كن چرا اين مطالب را نگفته اند»
واما فضاي خالي...!
حالا منظور من را از آن فضاي هاي خالي فهميدي؟
اين مدركي هم براي شما بود زهرا خانم
كه بفهمي من فقط هري پاتر نخوانده ام
اگر مي خواهي فيلمي را ببيني كه واقعا براي تمام دنيا يك شاهكار بوده مي تواني بروي ارباب حلقه ها را ببيني اما براي قضاوت در مورد بهترين كتاب دنيا با ديدن فيلمي كه به هيچ وجه به خوبي كتاب نبوده نمي تواني قضاوت كني
و اگر نظر مرا بخواهي خوندن يك كتاب و گير دادن به يك شخصيت خيالي خيلي بهتر از كارهايي مثل نامه نگاري براي افرادي است كه اصلا ارزش ندارند
الو و دره دلم براتون به طرز مسخره اي تنگ شده
راستي ! نگفتي من نوشته بودم هرگز يك اژدهاي خفته را قلقلك ندهيد!
من هم خيلي خوب فهميدم كه يادداشت روزانه ي نوع اول چيه.
هري پاتر براي هميشه....
خدانگهدار....