سفارش تبلیغ
صبا ویژن



تمرین تایپ - مارمولک ها در باد






درباره نویسنده
تمرین تایپ - مارمولک ها در باد
مدیر وبلاگ : سه نفر[67]
نویسندگان وبلاگ :
موجFM
موجFM[14]
polly
polly[10]
قیچی
قیچی[5]

سلام اسم من مارمولک ها در باده حالا دیگه یکساله مه. سه نفر من رو اداره می کنن. به امید خدا بازم ادامه می دن. وقتی برای اولین بار با هم آشنا شدیم فقط 13 ساله بودن و تازه داشتن رهسپار می شدن به سوی دوم راهنمایی اما حالا می تونن سرشون رو بالا بگیرن و بگن که 14 ساله اند. مارمولک ها در باد. حکایت ثبت شده از یکسال دوستی سه نفره است. به امید این که حکایت سال ها دوستی سه نفره باشه. من یک گنجینه ام
تماس با نویسنده


آرشیو وبلاگ
مارمولک های 87
مارمولک های 88
مارمولک های 89


لینکهای روزانه
مقام معظم رهبری [29]
کامران نجف زاده [75]
حجاب [41]
سایت حضرت ولی عصر [25]
کودک ایرانیان [50]
ویکی پدیا [74]
فطرس [30]
خبر گزاری پانا [42]
علمی [37]
دست نوشته های سید مهدی شجاعی [63]
سایت مدرسه ی روشنگر [285]
سایت ترویج قرآن [71]
سایت بوی سیب [45]
دنیای یک فرشته [142]
[آرشیو(14)]


لینک دوستان
حنا دختری با مقنعه
سامع سوم
بچه های شهید
نوشته های یک خانم ناظم!
دیوانه ی دل
پنالتی
دراز گیسو عبور می کند...
طنز و جبهه
سارا ؛برای همیشه...
لحظه ها خاطره اند( دره ی عزیزمان)

موسیقی وبلاگ


عضویت در خبرنامه
 
لوگوی وبلاگ
تمرین تایپ - مارمولک ها در باد


لوگوی دوستان











وبلاگ فارسی

آمار بازدید
بازدید کل :73673
بازدید امروز : 4
 RSS 

   

اول از همه تمام سرمایه ام رو توی بانک پارسیان می ذاشتم تا بعد از چند سال موجودی ام چند برابر شه . بعد برای خودم و تمام کسانی که دوستشون دارم ، پرادوی مشکی دو در صفر می خریدم و یه ویلا می خریدم تو شمال تا هر از گاهی با بچه ها ی مدرسه (با پرادو هامون ) بریم اونجا و حالشو ببریم ! یه موبایل می خریدم ، یه لب تاپ و یه عالمه کفش تا هیچ دزدی جرئت نکنه در میان اون همه کفش ، مال منو برداره ! لوازم یدکی ساعتم رو هم می خریدم تا هر دفعه ضحی تو زحمت نیفته .

یه زمین خیلی بزرگ برای ساخت و ساز برای پرورشگاه Polly که قراره اونجا هر کسی برای خودش یه کاره ای بشه هم می خریدم .

یک کلبه وسط جنگل برای مجمع عشاق که هر وقت ، هر عاشقی ، هوس عشق کرد ، یه سری به اونجا بزنه ...

یه خط ADSL و یه خط تلفن هم دوباره برای Polly می خریدم تا همیشه به یاد آقای بل باشه . چه مرد خوبی بود ..!

تمام سشوار ها ، سیب زمینی ها و کتاب های حریم ریحانه رو هم می دادم به قیچی .

سینما آزادی رو هم می خریدم تا هر وقت هرکی دلش زد به دریا ، بره اونجا : رضا ، رسول ، پیمان ، باران ، آلرژی ، گلزار ......

بساط سینمای خانگی رو هم تقدیم می کنم به غزال . حال و حوصله ی سینما نداره . شور و نشاط نداره دیگه ...

برای دره یک دماغ پلاستیکی می خریدم تا هیچ وقت ماجراهای نفیسه و هری پاتر رو فراموش نکنه !

برای نگین یه باغ پر از گل که خورشید هم عمودی بهش بتابه ، می خریدم ...

برای نرگس جون یک دستگاه جیمز پاتر می خریدم تا دیگه مثل اون دفعه (روز افطاری مدرسه ) کسی رو دیوونه نکنه !

برای نسیم یه روسری بنفش و یه دنیا بادبادک می خریدم . همین !

عطا (بغلدستی عزیزم ) رو زیر بارون ول می کردم تا خیس بشه و کیف کنه . یا اینکه یه بار از کلاس انشا می انداختمش بیرون ، خیلی دوست داره !!

برای مازمور یه باغ وحش پر از گربه ی شکست خورده می خریدم تا باهاشون درد و دل کنه .

برای کاشی ابزار مربوط ورزش پرش از ارتفاع رو می خریدم تا یه وقت نمیره !!!

برای آمنه یک دستگاه حسنای اتوماتیک می خریدم تا حالشو ببره .

برای الو انواع و اقسام وسایل بنفش توی دنیا رو می خریدم تا بنفش زده بشه و بفهمه رنگ بنفش چه قدر مزخرفه !

برای صلح جو گل نرگس می خریدم . به اندازه ای که Polly دیگه نتونه بخوره .....!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!

برای آلما ، آلما می خریدم .

برای دایی جون هم پاک کن می خریدم و روش می نوشتم : دایی زهرا  تا حرص بخوره !

و در آخر هم برای خودم یک مشت گنده می خریدم تا بزنم توی صورت تمام آدمایی که بهشون آلرژی دارم ...!

...............

تا شاهد روزی باشم که همه از همه چیز لذت ببرند : دنیا ، زندگی ، حقیقت ......... و حتی آلرژی !!!!!!!!!

 ......................................

*با عرض معذرت از تمام کسانی که اسمشون جا افتاده .


pollyمی نویسد:

عذر می خواهم ولی این دهان مبارک نمی تونه بسته بمونه و وقتی داره این مطلب را می خونه کلی چیز دیگه به ذهنش می یاد که می خواد بنویسه:

اگر تمام پول های دنیا را با موج اف ام شریک می شدم اول می رفتم توی اون زمینی که برام خریده یک پرورشگاه می زدم به همه می گفتم بیان آنجا کار کنند و کسب و کاری به هم می زدم!

یک کمی از پول هایم را می دادم خانم X تار برود شرکت کامپیوتری اش را بزند و نصف سرمایه اش را بگذارد برای پرورشگاه من(این خانم به دلیل اینکه بسیار خیرخواه هستند گفتند اگر حرفی در مورد اسمش بزنم کلاهمون می ره تو هم)

به ضحی یک عالمه پول می دادم تا بره سینما و بشینه تمام سانس های اخراجی ها را ببینه و حالش را ببره

به سارا (دوست ریحانه) پول می دادم بره انگلستان یک بار بازی منچستر را از نزدیک ببینه ناکام از دنیا نره به مراد دلش برسه!

به ای جی هیچی نمی دادم فکر نکنم اون چیزی بخواد!

به لیلا کوچولو یک عالمه پول می دادم تا همه ی آرزو هاش برآورده بشه و هر چی می خواد بخره و حالش را ببره!

دست ضحی را می گرفتم می رفتم لندن تا شاهد بازگشایی سکوی 9 و سه چهارم باشم و یک بار هم شده سوار قطاری بشم که هری بار ها باهاش رفت هاگوارتز!

برای نگین یک عالمه پارچه ی سبز می خریدم خودش رو با اون ها کاغذ کادو کنه!

برای عالیه هیچی نمی خریدم فقط می گفتم:" قول می دم از این به بعد بهت بگم مریم "شرط می بندم تا سر حد مرگ خوش حال می شد!

برای موج اف ام نمایشگاه ماشین را می خریدم تا هم خودم را راحت کنم و هم خودش را!

کره ی ماه را می زدم به اسم مازمور که همیشه "مثل ماه" خوش حال باشه!

سیاره ی زهره را هم می زدم به نام نخی بره حالش را ببره!

نباید فروزان را یادم بره به نگین می گفتم پارچه هاش را با فروزان نصف کنه و بهش قول می دادم در عوضش براش پارچه ی نارنجی می خرم!

چند نفر را استخدام می کردم برای الو جمله ی قشنگ بنویسند بیچاره دستش درد میگیره!حیونکی!

برای غزاله یک مشاوره رایگان 24 ساعته می ذاشتم دیگه به سرش نزنه با لیلا بره تکروی!

برای غزال یک رادار تهیه می کردم که با دورترین فاصله ی ممکن با دیگران حرف بزنه(آخه خودتون که غزال را دیدید وقتی می خواد حرف بزنه 3-4 متر اونور تر وایمسه)

به قیچی هیچی نمی دم تا اون 1000 تومان را به من ببخشه!

اما حقیقت تلخ اینه که من هیچ پولی ندارم!

فقط 1300 تومان که باید 1000 تومانش را بدم قیچی!

300 تومان باقی می مونه اگر کسی لازم داره بدم بهش!

 

ما که بخیل نیستیم!


بازهم من:

موج اف ام امروز گفت:
اگه تمام پول های دنیا رو به من می دادند ، به دنیا پس می دادم و جاش می رفتم با زمان دعوا می کردم و ازش می خواستم بره عقب تا دوباره امسال شروع شه ؟! دوروغ گفتم .

از اونجایی که این دهان باز هم نمی تونه بسته بمونه من میگم:
اگر تمام پول های دنیا را به من میدادند میرفتم پسش می دادم و می گفتم فقط خودش را می خوام همه ی دنیا را!
آن چیزی که تا الان داشته ام چیزی را از من نگیرد ممنون می شوم!



نویسنده » موجFM » ساعت 6:37 عصر روز سه شنبه 88 خرداد 12