سفارش تبلیغ
صبا ویژن



خانه روشن بی نور - مارمولک ها در باد






درباره نویسنده
خانه روشن بی نور - مارمولک ها در باد
مدیر وبلاگ : سه نفر[67]
نویسندگان وبلاگ :
موجFM
موجFM[14]
polly
polly[10]
قیچی
قیچی[5]

سلام اسم من مارمولک ها در باده حالا دیگه یکساله مه. سه نفر من رو اداره می کنن. به امید خدا بازم ادامه می دن. وقتی برای اولین بار با هم آشنا شدیم فقط 13 ساله بودن و تازه داشتن رهسپار می شدن به سوی دوم راهنمایی اما حالا می تونن سرشون رو بالا بگیرن و بگن که 14 ساله اند. مارمولک ها در باد. حکایت ثبت شده از یکسال دوستی سه نفره است. به امید این که حکایت سال ها دوستی سه نفره باشه. من یک گنجینه ام
تماس با نویسنده


آرشیو وبلاگ
مارمولک های 87
مارمولک های 88
مارمولک های 89


لینکهای روزانه
مقام معظم رهبری [29]
کامران نجف زاده [75]
حجاب [41]
سایت حضرت ولی عصر [25]
کودک ایرانیان [50]
ویکی پدیا [74]
فطرس [30]
خبر گزاری پانا [42]
علمی [37]
دست نوشته های سید مهدی شجاعی [63]
سایت مدرسه ی روشنگر [285]
سایت ترویج قرآن [71]
سایت بوی سیب [45]
دنیای یک فرشته [142]
[آرشیو(14)]


لینک دوستان
حنا دختری با مقنعه
سامع سوم
بچه های شهید
نوشته های یک خانم ناظم!
دیوانه ی دل
پنالتی
دراز گیسو عبور می کند...
طنز و جبهه
سارا ؛برای همیشه...
لحظه ها خاطره اند( دره ی عزیزمان)

موسیقی وبلاگ


عضویت در خبرنامه
 
لوگوی وبلاگ
خانه روشن بی نور - مارمولک ها در باد


لوگوی دوستان











وبلاگ فارسی

آمار بازدید
بازدید کل :73638
بازدید امروز : 1
 RSS 

   

یک زمانی برای خودمان برو و بیایی داشتیم، حیاط وبلاگمان پر از خنده و شادی بود بوی یاس و گلاب توی حیاط پیچیده بود. هر که می آمد حرفی می زد لبخندی می زد و می رفت.

اما الان خانه مان بی نور شده نه از آن بوی خوش خبری است نه از لبخند ها و اشک و نه برو بیای دیروز انگارفراموش شده.

انگار یکی چراغ های خانه را خاموش کرده. در را پشت سرش بسته و همراه دیگران قدم زنان و خنده کنان از این خانه دور شده است. آن خنده ها و قدم ها از این خانه دور شده.

این تاریک نامه ی این خانه مظلوم است!

**این یک مطلب نیست**


اولش باد آروم می وزید ،‏

مارمولک ها نرم به پرواز در اومدن ...

باد بی رحم شد ،‏

شدت گرفت ،‏

طوفان شد ....

و هر کدام از مارمولک ها را به گوشه ای پرتاب کرد ....

و حالا مارمولک ها تنها شده اند ....

ای باد بی رحم ...



نویسنده » polly » ساعت 1:58 عصر روز پنج شنبه 88 مرداد 22